من قبل از انقلاب مسئولیت کتابخانه مسجد حضرت آیت الله امامیکاشانی را داشتم بعد از انقلاب از تلویزیون شنیدم که ایشان به حکم امام خمینی مسئول دفتر تبلیغات امام خمینی شد، بلافاصله به مدرسه سپهسالارمحل استقرار ایشان رفتم و آمادگی خود را برای همکاری اعلام نمودم فکر کنم سوم اسفند ماه ۱۳۵۷ بود، ایشان با خوشرویی گفتند از فردا بیا ، و برای اطمینان هم یک اسکناس هزار تومانی که معادل یکماه حقوق بود بمن دادند، فردای آنروز همراه خانمم به مسجد رفتیم، ایشان از خانم بنده هم استقبال کرد و گفت مسئول خواهران بشود، ایشان که مدیر مدرسه بود قبول کرد بطور نیمه وقت حضور پیداکند، بعد به من فرمود، فعلا آقای وحید سرپرست طاغوتی همه چیز را با تحویل نداده،اما ما میخواهیم اسم اینجا را عوض کنیم و بنام شهید مدرس باشد، زیرا شهید مدرس یکبار توسط رضاخان در کنار همین مدرسه ترور شد که ایشان با زیرکی عباسی خود را بالا نگهداشته و خود روی زمین دراز کشیده و لذا تیر به عبا خورده بود، و بعد هم میخواهیم برای دانشجویان کلاس اندیشه شناسی بگذاریم، و تبلیغات ضروری و اعزام مبلغ هم داشته باشیم، چون وقف نامه مدرسه فقط مربوط به تربیت طلاب هست،دما از امام اجازه تبلیغات ضروری را داریم،، کم کم اساتید را معرفی کردند دکتر حبیبی، دکتر شهیدی ، دکتر سروش از جمله آنها بود ، دکتر دیالمه و استاد مطهری هم درخواست شده بود، از کلاسها استقبال فراوانی شد تا جاییکه حجرهها پرسد و لذا ایشان اجازه ورود به قسمت کتابخانه و سالن آن را داد،،منهم به ابتکار خودم بخش دانشجویی درست کردم و از همه دانشگاهها درانحضور داشتند و گاهی با انجمن اسلامیمعلمان و حزب جمهوری هم جلسه داشتیم و در مراسم، بعنوان نماینده دانشجویان شرکت میکردم و اسم دانشگاه تهران را به تلویزیون میدادم، تا اینکه در ۱۲اردیبهشت استاد مطهری را ترور کردند، من در دانشکده خودمان به بچههای انجمن اسلامیگفتم یک پلاکارد بزنند
بازدید : 5
چهارشنبه 30 بهمن 1403 زمان : 9:16
