تنها مانده بود که «مرگ ساخت چین» داشته باشیم. در قدیم کتابی بود بنام (مرگ از کدام طرف میآید) از مجموع داستانهای پلیسی: دهه 40ایران که دانش اموزان دبیرستان، روزی یک ریال میدادیم و آنها را اجاره کرده، همان روز هم میخواندیم! داستان آن خلاصه درگیری کارآگاهی بنام لاوسون، با محله چینیهای وحشی بود. چون آنها با روشهای سنتی و سامورایی، مردم را طوری میکشتند، که کارآگاه ازانسر در نمیاورد! حالا این بلا را سر ایرانیها آوردند! ایرانیها نمیدانند مرگ از کدام طرف میآید؟ مخصوصا دشمنان هم به این جو آلوده دامن میزنند. وحشت عجیبی بین مردم انداخته اند. که دولت را مجبور کرده کشور را تعطیل کند! حتی برخی نمایندگان رد صلاحیت شده، که آب از سرشان گذشته با نطق آتشین میگفتند: مدارس باید تا پایان سال تعطیل باشد. متاسفانه مرگ معنوی وسیعی را، درکنار مرگهای ناچیز جسمی، فراهم میاورند. فرصتی به دست آورده اند، تا ملت را با فرهنگ خود بیگانه کنند: دید و بازدید ممنوع! دست دادن و روبوسی ممنوع! زیارت کردن و مسافرت نمودن ممنوع! همه چیز را ممنوع کرده اند. گویا منتظر چنین روزی بودند، تا اسلام و اسلامیان را یکجا دفن کنند. بطور مثال پیامبر اسلام، برای دست دادن مومنان با یکدیگر خیلی تلاش کرد. روایات و احادیث فراوانی هم فرمود، از جمله مصافحه کردن باعث دوستی بین قلبها شده، و دشمنی را از بین میبرد! حالا در یک تبلیغ هماهنگ و با استفاده از نماد روحانی، میگویند باهم دست ندهید، بلکه به همدیگر مشت بکوبید! یعنی نماد دوستی و محبت و عشق را، که پیامبر اسلام با زحمت بین مردم رایج کرده، به این بهانه به دشمنی تبدیل میکنند. یا اینکه مانند وهابیت که نمیگذاشتند: شیعیان کعبه را زیارت کنند، و یا حجر السود را بیوسند، مافیای پزشکی هم در ایران باعث شوند: تا مردم برای همیشه، زیارت کردن قبور ائمه و عتبات را کنار بگذارند. ترس از این است که بیماری و دوره قرنطینه تمام شود، ولی این اعمال ضد فرهنگی باقی بماند. عجیب از مردم است! آنها که تا دیروز میگفتند: این چه زندگی است که برای ما درست کرده اند؟ مرگ برای مابهتر است، حالا که آرزویشان بر اورده شده، دو دستی به زندگی چسبیده، و صدای مرگ را از هزاران کیلومتری هم میشنوند: مرگی که برای همه حق است. تعدادی که در این یکماه پرچالش از کزونا مرده اند، یکمیلیونیم مردم هم نمیشوند. در حالیکه اعتیاد، تصادفات، چاقی و فشار خون، میلیونها برابر آن مردم را میکشد، ولی کسی از انها نمیترسد. بازی کثیف سیاستمدارانه، که میخواهند هر روز برای مردم، مشکلی بسازند تا با آن درگیر باشند! دیری نمیپاید به زودی همه دستهای پشت پرده رو میشود، و مانند دیگر توطئههای انها افشا میگردد. و رو سیاهی به ذغال میماند. رسانههایانور اب که مجبورند، برای دریافت جیره و مواجب مزدوری خود، به این آتش دامن بزنند ولی رسانههای دوستان، چرا این کار را میکنند؟ آیا در بازی کثیف قدرت وارد شده اند؟ یا شب عیدی میخواهند: مردم ما را دچار یک عزاداری دیگر بکنند. یا میخواهند این ملت نابود شود، تا خیالشان راحت شود؟ سیل و زلزله کم بود، ویروس کرونا هم به آن اضافه شود؟ اما آنها بدانند که اگر مردم چین بیمار میشوند، به دلیل آنکه صنعت حلال ندارند. دولت آنها را مجبور میکند که: همه چیز را بخورند تا افکار عمومیدنیا، متوجه گرسنگی و فقر آنها نشوند. لذا باید بجای اینکه ایرانیها را سرزنش کنیم، برای یکبار هم شده حزب کمونیست چین را، برای اینهمه فجایع محکوم کنیم، و مردم را از سگ خوری و خفاش خوری نجات دهیم. بدانیم نجات جان آنها، نجات جان خودمان هم هست.
مقاله رشته حقوق :قاعدة جمجمة پوست تخم مرغی در حقوق انگلستان و ایراننتیجه انتخابات تهران نشان داد که: راه قدس باز شده و هیچ مانعی، برای آزادیانوجود ندارد. رئیس مجلس اینده با قوه قضائیه و نیروی قدس سپاه، همگی بر ازادی قدس شریف متفق القول هستند. ولیبرالهایی که فلسطین را با پول، یا با انتخابات صوری، به اسرائیل واگذار کرده بودند، از هوش رفتند! بهزاد نبوی در جلسه مخفیانه با معاون اول، و دیگر لیبرالها گفت: آنها ییکه از لیست اصلاحات رد صلاحیت شدند(...ترین بودند!) باید اصلاحات را مرده پنداشت. لذا تا آنها در گیجی هستند، باید کار قدس را یکسره کرد، والا باز سراغ رشوه گرفتن از امریکا و اسرائیل میروند، و رد سردار سلیمانیها را میدهند، تا دور بعد خرج کنند و رای بیاورند. لیبرالها درصدد بودند ورزشکارهای ما را وادار کنند که: رژیم صهیونیستی را به رسمیت بشناسند. فرزندان خود را در دامن آمریکا پرورش میدهند، و همه فامیلها ودارایی خود را به اسرائیل فرستاده اند، تا خودشان هم به آنها ملحق شوند. یک مرور ساده نشان میدهد که لیبرالهای داخلی، بزرگترین مانع آزادی قدس هستند. حزب الله را تهدید کردند، تا حمله نکند جهاد اسلامیرا محدود کردند، و افکار عمومیرا بر ضد کمکهای مالی ایران، شوراندند. در تمامیجبههها محل مدافعان حرم را، به اسرائیل گزارش میدادند تا با موشک و پهباد، آن مکان را بزند. اسرائیل هم علنا اعلام میکرد که: نیروهای سپاه را در هرکجا باشند، از بین خواهد برد. آنها با همکاری عربستان، اطلاعات عملیات و رمزها را به اسرائیل میفروختند، تا برای انتخابات پول جمع کنند. در جنگ سی و سه روزه یا 22روزه غزه و 11روزه شاهد پیروزیهای شگرفی بودیم . علت آن بی اطلاع گذاشتن لیبرالهای ایرانی بود. زیرا اطلاعات بلافاصله لو میرفت. مثل آنکه در تلویزیون ظاهر میشدند و میگفتند: ما با دوربین! مواظب آنها هستیم و از فردا، دوربینها شکسته میشدند! در جنگهای فوق هم بزرگترین عملیات لیبرالها، که ظاهر زیبای هم داشت، قانع کردن فلسطینیها برای قبول آنش بس بود! والا در همان جنگ سی و سه روزه، قدس ازاد میشد. مانند جنگ نهروان نزدیک بود که: قلب دشمن پاره پاره شود، لیبرالها در داخل جبهه، کاری کردند که آتش بس شود. در جنگ 22 روزه و یازده روزه هم، فلسطینیها میتوانستند با چند موشک، تل آویو را هم تسخیر کنند. ولی اینها نگذاشتند! در تروز حاج قاسم یا عماد مغنیه و ابومهدی، اسرائیل نابود میشد ولی اینها خشم مردم و نیروهای: حماس و حزب الله و حشد الشعبی را آرام کردند: راه قدس از کربلا میگذرد، این گفتار امام خمینی در چهل سال پیش بود. براحتی میتوان پیاده روی اربعین را، تا قدس شریف یا مکه معظمه ادامه داد. اما مانع اصلی در جبهه خودی است، که رهبر معظم ازانبه عنوان جریان نفوذ نام میبرد. سید محمود نبویان که اکنون، ششمین نفر تهران به مجلس راه یافته است، در همان دوران برجام، سند اصلی برجام را رو کرد که درانگفته شده بود: ایران باید 23مورد را انجام دهد، و لیبرالها با شادی آن را امضا کرده بودند . مورد هفتم آن تحویل دادن حاج قاسم سلیمانی، به آمریکا بود! که دیدیم بالاخره او را تحویل دادند، تا بقول لیبرالها مانع برطرف شود و : راه نابودی برجام بسته شود. فکر میکردند با شهید کردن حاج قاسمها، میتوانند جلوی مردن برجام را بگیرند. بندهای دیگر آن، تها گذاشتن حزب الله لبنان و: بشار اسد در سوریه، حشد الشعبی عراق و الحوثی و دیگران بود، به همین جهت آنها بلافاصله این تهدیدها را آغاز کردند، اول از همه سراغ حزب الله رفتند، و او را از دست اندازی به اسرائیل و: ازاد سازی قدس منع کردند. والا همان هفته قرار بود که: سید حسن نصرالله در قدس نماز جمعه بخواند.
پاورپوینت-تعریف یادگیری و نظریه یادگیری مشاهده ای-45 اسلاید-pptxمیگویند یک نفر در خیابان میرفت، چشمش به پوست موز افتاد! دست روی قلبش گذاشت و گفت: بازهم باید زمین بخورم! جالا جریان رسانههای ضد انقلاب است، هرجا کسی مریض میشود، ما باید تب کنیم! اگر در چین کرونا شیوع پیدا کرده، آنقدر تبلیغ میکنند تا همه مردم ایران تب کنند! لذا میبینیم بیشتر از چینیها اینها ترسیده اند. در حالیکه آتفلوآنزا در آمریکا، دهها برابر مردم چین را کشته، ولی چون ضد انقلاب با آنها هماهنگ است، هیچی نمیگویند! در حالیکه رسانههای ایران را، بخاطر یک ساعت تاخیر در اعلام: سقوط هواپیمای اکراینی، سرزنش میکنند اما اخبار قطره چکانی، عین الاسد آنها را متوجه نمیکند. مردم ایران سالمترین و زیبا ترین و باهوش ترین مردم دنیا هستند. اما فروتنی آنها باعث شده، که به این موضوع توجه نکنند، در حالیکه این نعمت بزرگ خدایی است، و باید تذکر داده و خدا را شکر نمایند. خون ایرانی در سازمان انتقال خون جهانی، ثابت شده که تمیز ترین خونها است. زنان ایرانی زیباترین و بهترین پوست صورت را دارند. مردان ایرانی استخوانبدی زیبایی دارند. و از هرنوع بیماری در امان هستند. وزیر بهداشت بارها اعلام کرده که: ویروس کرونا به ایران نیامده، و تحت کنترل است. ولی اینها به زور میخواهند: یک کرونا را وارد ایران کنند! بطوریکه گفته میشود با مخفی کاری، تعدادی از مبتلایان را به قم بردند، تا نسل آخوندها را از بین ببرند! اما نمیدانند که اسلام، بهترین نعمت یعنی سلامتی را به همه عطا کرده! پزشکهای دلسوز میگویند با شستن دست! میتوان از کرونا برحذر ماند، در حالیکه نمیدانند ایرانیها، روزانه چند بار دست و صورت خود را، بخاطر وضو و نماز میشویند! آنها میگویند با هم دست ندهید! زیرا از هر چیزی میخواهند: برای ضربه زدن به اعتقادات اسلامیاستفاده کنند. سازمان گردشگری جهانی اعلام کرد: همه مسافران برای اطمینان از بیماری، بهتر است ابتدا به ایران بیایند، مورد ازمایشها قرار گیرند، بعد به کشور خود بروند. اینها برعکس! میگویند گردشگران کم شده اند، و همه را میترسانند که به ایران بیایند. در آمریکا روزانه هزاران نفر، در اثر تیراندازی خیابانی میمیرند، ولی آنها ما را تروریست معرفی میکنند! و کشته سازی موهوم میکنند. در حالیکه ایران تنها جزیره امن در جهان است، ولی انها تبلیغ میکنند که کشتار در ایران وحشیانه است! و هر روز اتفاق میافتد. لا اقل خود مردم ایران میبینند که: چنین اتفاقاتی اصلا نیست. در هیچ کشوری خانهها و مغازهها، به اندازه ایران امن نیست. مغازه دارهای ایرانی، همه پیاده روها را هم کالا چیده اند! میوههای تازه و آجیل و تنقلات همه کنار خیابان، و مغازه دار سرگرم مشتری در داخل مغازه است. در حالیکه در همه کشورها، مغازهها غیر قابل دسترس برای مشتری است، و اگر هم برخی فروشگاهها، جنس را ازاد گذاشته اند، دوربینهای مداربسته و مامور حفاظت و نگهبانی دارند. مردم ایران مهربانترین مردم دنیا هستند. با اینکه 8میلیون افغانی و عرب وکرد و ترک خارجی، در ایران هستند هیچکدام بدون شغل نیستند، و زندگی متوسطی دارند. حتی سینماگری مثل مجید مجیدی، از اینکه افغانیها درآمد کمتری دارند، فیلم میسازد! روانشناسان و جامعه شناسان با اینکه میدانند: کودکان کار همگی افعانی اند، ولی میگویند فرقی بین ایرانی و افغانی نیست! و باید آنها هم کودکان کار نداشته باشند. دلسوزی مردم ایران برای اشتغال مردم دنیا هم زبان زد است، ایران نفت میدهد و کالاهای بنجل آنها را میخرد! مردم چین که از گرسنگی، سگ و میمون و سوسک و موش میخورند، اجناس بنجل آنها، با اغماض خریده تا آنها بتوانند،غذاهای بهتری بخورند.
سفارش پکیج هات شیپر و ارسال بسته به صورت پستی 09386932322مدتها اسرائیل ادعا میکرد که: قدس تعلق به قوم یهود دارد، و باید در اختیار کنست باشد و پایتخت اسرائیل گردد! بعد که آنجا را اشغال کرد، قوم عرب ادعا کرد که قدس عربی است، و باید به اعراب برگردد! اما هشتاد سال این ادعای او طول کشید، و کاری نکرد بلکه آن را وسیله رشوه گرفتن از یهودیهای قرارداد، که اخیرا آمریکا نیز آن را معامله قرن نام نهاد. و ادعاد کرد که قدس متعلق به آمریکا است، اگر بخواهد میتواند به اسرائیل ببخشد. اعراب گرچه در شعار با معاله قرن مخالفند، ولی در اتاقهای دربسته چیز دیگری میخواهند! امام خمینی بود که ادعا کرد: قدس به اسلام تعلق دارد، و باید حرف اول مسلمین شود. به همین دلیل روز جمعه آخر ماه رمضان را، روز قدس اعلام نمود تا مردم با راهپیمایی خود به سوی قدس، در انجا نماز بخوانند. ولی سه ضلع مثلث استکبار یعنی دولتهای عربی و غربی و عبری، با هم متحد شدند و مانع تحقق قدس اسلامیشدند. آن را امریکایی یا اسرائیلی و حتی عربی میدانند، ولی اسلامینمیدانند! زیرا که در این صورت، فوری آزاد میشود، و جلوی لفت ولیس سران آنها گرفته میشود. فرمول جریان وجوه نقد دراین سه قطب، به شرح زیر بود: اسرائیل به بهانه ترس از اعراب، از امریکا کمک مالی دریافت میکرد، تا خود را تقویت کند! اعراب هم مانند مصر و اردن و حتی فلسطینیها، از ترس اسرائیل دست به دامن آمریکا شده، آنها هم معادل همان مبلغ کمک مالی میگرفتند، و البته فلسطینیها بیشتر! فلسطینیها به بهانه تحریک غیرت عربی، خود را درمقابل اسرائیل ضعیف نشان میدادند، تا از سران عرب کمک مالی دریافت کنند! از جمله عربستان و امارات در این کار پیشقدم بودند. فلسطینیها از این هم زرنگتر بودند! نه تنها از سران آمریکا و اعراب کمک مالی دریافت میکردند، بلکه به بهانه نفوذ ایران، از اسرائیل نیز کمک(یا غرامت) دریافت مینمودند. لذا از سه طرف حمایت مالی میشدند. جالب تر این که ایرانیها را، متهم به کمک مالی به فلسطینیها میکردند! براین هوک و پمپیو بارها گفته اند: که ایران بجای کمک به فلسطین، این پولها را خرج ملت خود کند. اما فلسطینیها از ایران هم، کمک مالی دریافت میکردند. لذا یک چهار دیواری ساخته بودند: از پولهای ایران و امریکا و اسرائیل و اعراب. و هرکدام را از دیگری میترساندند، تا کمکهای بیشتری بگیرند. ایران که از این موضع اطلاع داشت، اعلام کرد ما نمیخواهیم فلسطین را اشغال کنیم! بلکه میگوییم: همه طرفها در یک رفراندوم شرکت کنند، و دولت جدیدی برمبنای رای مردم تشکیل دهند. اما اسرائیل قبلا این کار را کرده بود! لذا هیچکس به پیشنهاد ایران اهمیت نمیداد. آنها تبلیغ میکردند که در اسرائیل، انتخابات آزاد است: عربها و یهودیها و مسیحیها درانشرکت دارند، ولی اکثریت با صهیونیستها است، لذا دو حزب قوی انها همیشه پیروز است. و برای اثبات این نظریه دموکراتیک، شهرکها را توسعه داده و هرچه بیشتر، آمار صهیونیستهای شهرک نشین را افزایش میدادند، تا هیچگاه ترکیب جمعیت به نفع دیگران نشود. ایران اصرار داشت که رفتهها هم برگردند، تا تعادل بین یهودیان و مسلمانان برقرار شود، ولی آوارگان عرب، قصد برگشت نداشتند، ولی یهودیان هر بار شهر کهای جدیدی را اضافه میکردند. لذا طرح ایران اجرا شده بود. برای خنثی سازی برگشت آوراگان فلسطینی هم، معامله قرن را مطرح کردند، تا آنها در خارج از فلسطین زندگی بهتری داشته باشند. تنها راه آزاد سازی قدس شریف، اعلام قدس فارسی است. ایران با راهپیمایی روز قدس(اربعین) با دست خالی، اسرائیل را فنح کرده، نماز روز قدس امسال را، در آنجا برگزار کند.
اجناس بنجل آنها، با اغماض خریده تا آنها بتوانند،غذاهای بهتری بخورند.برخیها تصور میکنند که هجوم رسانههای غربی قوی است، اما رسانههای ایران سالها است که ابر قدرتی خود را، برجهان تحمیل کرده اند و دشمنان، فقط پاتک میزنند! آمار نشان میدهد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بودجه نظامیهمه کشورها کاهش یافته! و برعکس بودجه رسانهای انها افزایش داشته، که امروز در تالار دانشکده فنی دانشگاه تهران، براساس نمودار نشان داده شد! در بررسی علل چنین حوادثی، نباید به خطا رفت! این انقلاب اسلامیبود که با شکستن هیمنه ابر قدرتی آمریکا، نشان داد که سلاحهای پیشرفته هم، کارایی ندارند و باید به بایگانی تاریخ سپرده شوند! نمونه آن بمب هیدروژنی و اتمیکه تا قبل از انقلاب اسلامی، همه را به وحشت انداخته بود! و از جنگ جهانی سوم و نابودی دنیا صحبت بود، دیدند که انقلاب اسلامیآنها را از کار انداخت! جرات شروع جنگ جهانی سوم را از بین برد. وقتی امام خمینی گفت: خون بر شمشیر پیروز است، چنین روزهایی را پیش بینی میکرد. زیرا ایشان در مکتب امام حسین ع رشد کرده، و میدانست که اسلحه، بی دینها و لیبرالها را میترساند، والا برای مومنان یک اسباب بازی بیش نیست. همانطور که امام حسین ع میفرماید: مرگ برای مومن مانند گردن بند زنان زیبا است. وقتی امام خمینی فرمود: آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند، برخیها تصور کردند که یک شعار توخالی، برای دلگرمیمستضعفان جهان است، اما اکنون بعد از چهل سال با اینکه همه سلاحهای خود را بیرون آورد، و اطراف ایران را پر از پادگان کرد، عاقبت مثل یک شطرنج بازی که: همه مهرهها را سوزانده، امروز با دادن رشوه به اصلاح طلبان، ولیبرالهای منطقه چند روزی مهلت بیشتر گدایی میکند، و کشتههای عین الاسد را مخفی نگهدارد. در واقع امام خمینی با هوش بالای خود، که در مکتب اسلام پرورش یافته بود، از پاریس، برنامهای رسانهای بنام: اعلامیه جهانی رهایی مستضعفان، شروع کرد که از همان موقع، افکار عمومیرا تسخیر کرد. بطوری با یک هواپیمای ساده، از پاریس به تهران آمد، و کسی نتوانست کاری کند. علت جنگ 8ساله عراق با ایران هم، نفوذ کلام و هجوم رسانهای امام خمینی بود. زیرا مردم عراق چیزی را که الان دارند، همان موقع میخواستند، ولی دشمن سعی کرد: جلویانرا بگیرد تا بین برادران تاریخی، اختلافی انداخته باشد. ایجاد داعش یا القاعده در واقع پاتکهای این نبرد پیروز بود. رسانه امام خمینی قلوب مردم بود. و همین باعث میشد تا: تمام رسانههای دنیا در اختیار او قرار بگیرند! رویترز و آسوشیتد پرس و همه رسانههای جهانی، اخبار درجه یک خود را به ایشان اختصاص دهند. اکنون نیز تمامیرسانههای دنیا در اختیار رهبر انقلاب اسلامیاست. آمارها نشان میدهد که مردم دنیا، اخبار منفی را بیش از اخبار مثبت پیگیری میکنند! زیرا معتقدند اخبار مثبت را، رسانههای رسمیاعلام میکنند! و نیازی به پیگیری ندارد. لذا حتی رسانههای معاند هم، در هژمونی رسانهای گیر افتاده، و مانند مگسی در تار عنکبوت، هرچه بیشتر تقلا میکنند دست و پای خود را بیشتر میبندند. رسانههای هیچانی مثل شبکههای اجتماعی و اشتراکی، هرچه میخواهند با اخبار جنسی! مانع از انتشار اخبار ایران شوند، هیچ رشدی در این چهل سال نداشته اند. زیرا افکار عمومیبه این نتیجه رسیده: اگر کسی مخالف جمهوری اسلامیایران حرف بزند، آنها باید موافق آن را تحلیل کنند و بپذیرند. انتخابات در ایران یک مثال است. با اینکه بیش از هزار کانال فارسی، در تبلیغ تحریم انتخابات هستند، ضریب نفوذ آنها در ایران هم بالای 85درصد است، ولی روز انتخابات معلوم میشود که: همه این مخالف خوانیها! لازم بوده است.
دو مورد ویروس کرونا و اولین مبتلایان در ایرانآیا شورای نگهبان ناظر مالی دارد؟ تا بر هزینههای انتخاباتی نظارت کند، جلوی پولشویی را بگیرد و مانع ورود: پولهای کثیف به انتخابات شود.چناچه شنیده شد که قطر، بعد از سقوط هواپینای اکراینی، نزدیک به سه میلیارد دلار وارد ایران کرد! یا عمان پس از شهادت سردار سلیمانی، از سوی عربستان وامارات مبالغی را، برای پیگیری نکردن! پرونده اخراج آمریکا از منطقه، به ایران تزریق نمود. طبیعی است که این پولها را، کسی نمیتواند منکر شود! و هم نمیتواند آن را اعلام کند! انتخابات بهترین راه برای هزینه کرد این پولها است. جناح خاصی هم در این کار مهارت دارد، بطوریکه در دورههای قبل، از امریکا خواسته بود تا ایران را تحریم کند! چون این تحریم، باعث تضعیف جناح مقابل و: پیروزی آنها میشد. 79 نفر از نمایندگان مجلس قبل، فقط به خاطر مسائل مالی رد صلاحیت شدند. زیرا دلارهای کثیف، برای پیروزی شان مفید بوده است. با عنایت به اینهمه زرنگی! لازم است که شورای نگهبان زرنگتر از انها باشد، تا این پولهای کثیف را شناسایی، و استفاده کنندگان را، از ورود به مجلس بازدارد. البته همه این وظائف به عهده شورای نگهبان نیست، ولی ارگانهای مجری هم، بعضا با این کار موافق هستند! لذا در ارائه گزارش کوتاهی یا تسامح میکنند، و یا اصلا آن را منکر میشوند! مثلا رئیس جمهور، بارها از رد صلاحیتها انتقاد کرده، آنهم نه از رد صلاحیت اصولگرایان، که نیمیاز انها را تشکیل میدهند، بلکه علنا از گروه یا جناح و خزب خاصی حمایت کرده! عملا به معنی دخالت در انتخابات است، و تفکیک قوا را زیر سوال میبرد. ایشان حتی دست به قلم شده، و نامه اعتراضی هم نوشته! طبیعتا این نامه در جهت اجرای قانون اساسی نبوده! بلبکه برعکس، برای جلوگیری از قانون اساسی، که همان نظارت شورای نگهبان است، بوده. این فقط یک دلیل میتواند داشته باشد! و آن شریک جرم بودن در: موارد رد صلاحیت شدگان است، که احساس گناه و عذاب وجدان، ایشان را به دفاع تمام قد وا داشته است. علاوه بر این موارد که رسانهای شده، رموز دیگری وجود دارد که در نحوه حسابداری مخفی است. برخلاف ساده اندیشی درباره حسابداری، میتوان گفت حسابداری از اسناد یکلی سری! هم خطرناک تر است. زیرا همه حرکتها به آن بستگی دارد، و حسابداری میتواند با جلب اعتماد کاذب، پولشوییها و اختلاسها را پوشش دهد. تا براحتی نتوان آن را اثبات کرد. مثلا ترخیص خودروهای لوکس، و کالاهای لوکس دیگر، ممکن است مهم نباشد! ولی تاریخ ترخیص آنها در زمان: نیاز مالی کاندیدها است. تا با ترخیص آنها، مبالغ کلان آزاد شده و با هزینه شدن در تبلیغات انتخاباتی، پولشویی شود. تا کاندیدها با نشان دادن در باغ سبز، یا نمایش قدرت نفوذ خود! صاحبان کالاهای قاچاق و دپو شده در گمرک را، سرکیسه کنند. زیان این کار آنست که: مانند مجوز واردات خودروهای لوکس، در یک لحظه مجوز آزاد میشود و: بعدا ممنوعیت ادامه مییابد. روشهای حسابداری میتواند: فرار مالیاتی هنگفت ایجاد کند. بطوریکه مامور مالیات را قانع کند: که باید چیزی هم، دستی بدهد! نمونه آن 85درصد شرکتهای دولتی را زیانده نشان میدهند، تا مالیات اخذ نشود، و مشمول اصل 44نگردد. در حالیکه در همین شرکتها، پاداشهای نجومیو دستمزدهای کهکشانی! پرداخت میشود آنهم به دلیل سود آور کردن شرکت! لذا شورای نگهبان باید: با دقت رد پولهای کلان را بگیرد. از اینرو به ناظران مالی متعهد و مومن نیاز دارد، که حتی گول حسابداران قسم خورده راهم نخورد! زیرا همین حسابدارن قسم خورده هستند که: باعث میشوند شرکتهای دولتی مافوق دولت بودجه داشته ولی فقط سه درصد مالیات بدهند
امروز با دادن رشوه به اصلاح طلبان،شایعه سازان از هر اهرمیبرای تبلیغات علیه اسلام، استفاده میکنند! تا دیروز که همه ازار جنسی را افتخار میدانستند، آنها به مسلمانان سرکوفت میزدند که: شما امل و فناتیک هستید، از رفتار زن و مرد غریبه سر در نمیاورید، فقط به یک زن در عمرتان اکتفا میکنید! حتی روی آن زن را هم، بعد از شب عروسی میبینید. حالا که میبینند همین کار درست است، ازانطرف دیوار افتاده اند! و مردم ما را به ازار جنسی متهم میکنند، تا خودشان را معصوم جلوه دهند. یعنی در هیچ کجای دنیا ازار جنسی نیست، فقط در ایران هست! به همین دلیل است که امام سجاد ع، شکر خدا میکند که دشمنان ما را از احمقها افریدند. خودشان جوجه فکلیها را به ایران تحمیل کردند، زنان را بی حجاب نمودند، ارتباط جنسی را در خیابانهای شیراز، با افتحار نشان دادند. حتی در تاسیس مسجد دانشگاه تهران، برای اینکه همه دیوارهای حجب و حیا، شکسته شود برنامه جنسی بین زن و مرد را، به عنوان افتتاحیه اجرا کردند. حالا چوب خدا به سرشان خورده! و میگویند نباید هیچ مردی به زنی دست بزند، زیرا آزار جنسی حساب میشود. این موضوع موقعی مهم میشود که: اولین قانون منع ازار جنسی، در سال 1979یعنی همزمان با انقلاب اسلامیتصویب میشود! آیا قبل ازانهیچ خبری نبوده است؟ و کسی به آزار جنسی نمیپرداخته؟ گویا موقعی که در ایران به زور، چادر از سر زنان برمیداشتند، خشونت علیه زنان متولد نشده بود! یا موقعی که در شکنجه گاهها، اولین کار هر شکنجه گری تجاوز به دختران و زنان انقلابی بود، چیز مهمینبود! در همه جنگهای غرب بر علیه شرق، اولین وظیفه تفنگداران، تجاوز به زنان بود! اصولا جوانها را به این دلیل به سربازی میبردند، تا در عنفوان جوانی و فشار شدید جنسی باشد، تا اولین اقدامیکه ناخودآگاه انجام دهد، تجاوز جنسی باشد! در حالی در اسلام از همان اول سفارش پیامبر و حضرت علی ع، آن بود که به زنان و کودکان کاری نداشته باشند، حتی زخمیها یا فراریها را دنبال نکنند. پس بخوبی معلوم میشود: یک نوع شرطی شدن، در این فرایند وجود دارد. غرب که از زن بعنوان یک کالا استفاده میکرد، طبیعتا کالا وسیلهای است کاملا در اختیار خریدار! حتی اگرانرا خراب کند، یا بسوزاند، باز هم (مال خودش) است. یعنی زن را چه در خانه و یا کار خانه، استخدام کنند یا با او ازدواج کنند، در واقع او را خریده اند. این رویه در ایران پس از انقلاب به شکل: مهریههای زیاد برای ازدواج، یا دستمزدهای بالا برای زنان خیابانی، ظاهر شد زیرا حاکمیت با تماس زن و مرد نامحرم، مخالف بود! چه رسد به زنا یا آزار جنسی. لذا زنان خیابانی برای این حریم شکنی، دستمزد بالایی میخواستند. زنان محترمه هم برای آزار جنسی خلال! مهریه نجومیدر خواست میکردند. اما دشمنان در این شرطی شدن، همیشه تناقض داشتند! از یک طرف میگفتند: چه اشکالی دارد زن و مرد نامحرم، دست بدهند یا با هم رو بوسی کنند، یا همدیگر را بغل کنند؟ از طرف دیگر میگفتند مردان بزور، با زان روبوسی میکنند، یا آنها را در بغل میگیرند، پس همه مردان ایرانی زور گو و مخالف: ازادی زن و دچار آزار جنسی هستند. بدتر اینکه در افعانستان، دولت را مجبور کردند قانون منع ازار جنسی بنویسد! آنهم در کشوری که تا بحال دیده نشده که: مردی به زور برقع یا چهره بند افغانی را کنار بزند، اصلا در مرام این مردم نیست. چندتا عکس از کشورهای غربی، یا از اینترنت در میاورند و بعد میگویند: زنان و دختران یا کودکان افغانی، مورد آزار جنسی بوده اند. لذا اصلا معلوم نیست از چه چیزی حرف میزنند. فقط میخواهند اسلام را خراب کنند و : مسلمان را خشن جلوه دهند.
نهج البلاغه :نامه 60؛ به فرماندارانی که ارتش ازسرزمین آنان می گذرد در جبران خسارت ها در مانورهای نظامیخیلیها وقتی نمیتوانند با قران مبارزه کنند، سعی دارند آن را مصادره به مطلوب کنند. یعنی به نفع خودشان تفسیر نمایند. به عنوان نمونه یک نفر نماز نمیخواند! از او پرسیدند چرا نماز نمیخوانی؟ گفت در قران نوشته:( لاتقربوالصلات) به نماز نزدیک نشوید! دیگری روزه نمیگرفت! علت را پرسیدند گفت: در قران نوشته! کسی که مسافر است روزه بر او واجب نیست، ما هم در این دنیا مسافریم. نمیتوانیم قصد ده روزه کنیم! چون ممکن است هرلحظه اجل فرا برسد. میبینید هرچه محبوبیت قران بیشتر میشود، سوء استفاده ازانهم بیشتر، زیرا که میخواهند با دو روش، قران را بکوبند! اول اینکه بگویند سوء استفاده ازانراحت است، پس نباید آن را قبول کرد. دوم اینکه مردم مذهبی را فریب داده، چند روزی بر آنها حکومت کنند، یا گذران زندگی داشته باشند. یکی از جاهاییکه امروز در ایران مد شده است، استفاده از قران برای برتری زنان است. که البته آنها برابری زنان معنی میکنند. مثلا دولت باید تصویب کند که 50ئرصد پستها را به زنان بدهد. خوب اگر زن لیاقت دریافت پست را داشته باشد، آن را به دست میاورد. پس برای او برتری قایل میشوند، که فقط به صرف زن بودن به اوپست دولتی داده شود. مثل این که برای ازمایش رانندگی، درصد تعیین کنیم. سی درصد از قبول شدگان باید زن باشند. یعنی اگر حتی ورقه سفید هم داد، باید قبول شود، چون زن است و باید سهمیه 30درصد پر شود. چطور وقتی این سهمیه برای خانواده شهدا یا رزمندگان، در نظر گرفته میشود یک نوع برتری دادن به آنها است، ولی در مورد زنان نیست. نمیتوان باور کرد که مثلا: زاییدن بچه را هم 50درصد به مردان داد! بقیه به زن اختصاص یافت. چه معنی دارد که قاعدگی را تا 50درصد به مردان تحمیل کرد، وبقیه زنان این آزار و اذیت بدنی را تحمل نکنند! بنا براین در تساوی بین زنان و مردان، یک نوع برتری جویی نژاد پرستانه وجود دارد، و فقط جاهایی تفسیر میشود، که آنها بخواهند. در قران کریم آمده که زنان و مردان، در عمل به اعتقادات با مردان مساوی هستند: مسلمین و مسلمات فرقی ندارند. ولی این بخشی از قران است، آیا (یومنون به بعض و یکفرون به بعض) خود زنان مومنه راضی میشوند که: فقط به برخی آیات توجه شود، و برخی دیگر نادیده گرفته شود. قران میفرماید زن باید نه ماه، بچه را در شکم نگهداری کند و بعد، دوسال تمام او را شیر دهد. این را چطور میشود بین زن و مرد بطور مساوی تقسیم کرد. تا زنان هم از رنج باداری و شیردهی معاف شوند. طبیعی است که تساوی در این مورد، نه تنها ممکن نیست بلکه اصرار بر آن، کفر مطلق است. چون نه واقعیت طبیعی دارد، و نه واقعیت دینی. بنابر این باید همه قران را در نظر گرفت، و تمام دستور العملهای آن را پذیرفت. و گرنه کار بجایی میرسد که: نص صریح قران را نقض میکنند، و بنام اسلام تحویل مردم میدهند. مانند دیه یا ارثیه زن. در قران صریحا آمده که (للذکر مثل حظ الانثیین) بهره مردان از ارث دوبرابر زنان است. تساوی این دو، اگر قانون مجلس هم شود خلاف شرع است. اجتهاد در مقابل نص خلاف شرع است. هر توجیهی خلاف شرع است. اما متاسفانه برخیها اصرا دارند، که یکی یکی از احکام قرانی را با نام خود قران، از بین ببرند و حکما و علما هم چیزی نمیگویند! و اگر هم گفته باشند نمیگذارند، به گوش کسی برسد. برابری جنسیتی که امروز تبلیغ میشود، در هیچ کجای دنیا وجود ندارد بلکه ساخته پرداخته: ذهن علیل کسانی است که: مامور تحریف قران هستند. و ما باید کاریکنیم تا: کسانی به مجلس راه یابند که مبنای آنها، اجتهاد در مقابل نص قران نباشد. بلکه عمل به تمامیدین و قران باشد.
اجاره آپارتمان در میدان ولیعصرعقاید در سینما نیز مانند عقاید در جهان، متناقض و متضاد است! مثلا استانیسلاوسکی میگوید: بازیگر باید طوری بازی کند که معلوم نباشد، بازی میکند، بلکه با نقش خود زندگی کند! اما برتولت برشت برعکس آن را میگوید. در تمام دنیا ممکن است به: هماهنگی بین عناصر سینمایی معتقد باشند، ولی برعکس انهم اتفاق بیافتذ. مثلا وقتی شهاب حسینی، نقش شهید بابایی را بازی میکند، واقعا شهید را قبول دارد. ولی حمیدی که نقش زنش را بازی میکند، اینطور نیست یعنی تا حالا نشده، یک زن هنرمند از چادر دفاع کند! یا در مراسم سینمایی، با چادر ظاهر شود. در واقع بیشتر برتولت برشتی هستند، تا استانیسلاوسکی. البته همیشه هم استانیسلاوسکی بودن خوب نیست! زیرا کسی که نقش معتاد یا فاحشه را بازی میکند، لازم نیست و نباید که معتاد شود. بنابراین یک ماتریس چهارخانهای درست میشود که: فقط یک خانه آن درست است: کسی که نقش خوب را، خوب بازی کند. بهروز وثوقی نقش بد را هم خوب بازی میکند، نقش خوب را هم خوب! لذا فردی حنثی است. یعنی از خود ارزشی ندارد، ارزش او به نقش آفرینی اش است، ولی شهاب حسینی علاوه بر اینکه نقش بد را هم، خوب بازی میکند ولی خودش بد نیست! برای خود ارزشهایی را قبول دارد. دنیل رد کلیف، نقش هری پاتر را خوب بازی میکند، و آن را ارزش خود میداند: یعنی امثال فیلمها جادگری و توهم زا، جای خود را بعنوان یک ارزش در سینما باز کرده است. واقعیتها را دگرگونه کنند، بطوری که باور پذیر باشد. و در خارج از سینما هم ازاندفاع کنند. مانند کسانی از امریکاییها رمبو میسازند، و از ایرانیها تروریست. و به این نقش خود وفادار هم هستند. اما حالت چهارم کسانی هستند، که در برزخ عقیده و واقعیت، گیر کرده اند. این همان تناقض لوکیشن با دیالوگ است. یعنی تناقض را به درون فیلم تزریق میکنند. فیلمنامه به دنبال اثبات ایرانی مقتدر است، ولی بازی و لوکیشن طوری طراحی شده، که تماشاگر تمایلی به قبول آن ندارد. برخلاف سینمای آمریکایی، که مشحون از غرور ملی آمریکایی است، سینمای ایرانی مشحون از ضدیت با غرور ملی است. یعنی تماشاگر از سینما که بیرون میآید، فقط یک آرزو دارد : از ایران برود، چون اینجا جای زندگی نیست. هتل و دریا و رقص و آواز و خوشی و خوشبختی، همه درانسوی مرزها است. و دراین سوی مرزها، مرگ و غم و سیل وزلزله و.. و بدبختی است. البته یک هماهنگی کامل بین فیلمهای ایرانی و آمریکایی هست، زیرا که انعکاس همان است. یعنی سینما گر ایرانی هم، مانند سینماگر آمریکایی معتقد است: ایرانیها تروریست هستند، و آمریکاییها ناجی! فقط لوکیشن آنها 20هزار کیلومتری جابجا شده است. از نظر زمانی هم، چنین اتفاقی، افتاده است. مثلا شفیعی کدکنی شعر معروفی دارد: به کجا چنین شتابان، گون از نسیم پرسید! به هرانکچا که باشد به جز این سرا، سرایم. طبیعی است که اشعار نادرپور، نیما و سهراب و مربوط به دوران ستم شاهی بوده است. واین فاصله زمانی جابجا شده است. یعنی آنهاییکه درانموقع این شعرها را نشنیده، یا نفهمیده بودند. حالا میخواهند انتقام بگیرند. و بگویند هیچ فرقی نکرده است. این امر برخلاف ادعای ظاهری، یک عمق سیاسی دارد: که همان تضاد لوکیشن و دیالوگ، یا حرف و عمل است. لزومیندارد که همه یک عقیده داشته باشند، ولی درک مفهوم زمان را نباید از دست بدهند، وفاداری به متن و فیلمنامه با خیانت به متن و اعتماد به حاشیه، از همین جا نشات میگیرد. کارگردان یا بازیگر باید متن را بفهمند و خوب اجرا کنند. نه اینکه بگویند متن را اینطوری نوشتیم، که مجوز بگیریم! ولزومیدر اجرا نیست.
هنر در بیانات رهبریبرخیها تصور میکنند: دنیای تک قطبی یا سه قطبی و چند قطبی داریم! اما واقعیت این است که دنیای دوقطبی، همچنان برجهان سیاست و علم و اقتصاد و امنیت و نظامیگری و غیره سایه افکنده است. فلسفه دو قطبی به فلسفه ایرانی خسروانی بر میگردد. در حالیکه فلسفه نظام تک قطبی به اسلام و سه قطبی به مسیحیت. در یونان باستان هم چند قطبی یا چند خدایی حاکم بوده است. خدایان در واقع خدا نبودند، بلکه نوری از انوار الهی بودند. چنانچه بت هم واقعا همان سنگ وچوب نبود، بلکه آن را شکل مادی عالم مثل، یا عالم بالا میدانستند. به زبان ساده، انسانها ابتدا تک خدایی بودند، بعدا چند خدایی شده، دوباره از تعداد خدایان کم کردند، تا به هیچ خدایی رسیدند. چند خدایی به زمان یونان برمیگردد، سه خدایی به زمان مسیحیت، دو خدایی به زمان زرتشت، تک خدایی به زمان اسلام، و هیچ خدایی هم محصول قرن نوزدهم و بیستم بود. اما واقعیت مسئله وحدت در عین کثرت است. اگر کثرت را زاییده وحدت بدانیم، به راه ثواب رفته ایم، اما اگر وحدت را زاییده کثرت بدانیم، به اشتباه افتادیم. تفاوت اینها فرق بین زرتشتی و اسلام را مشخص میکند. از نظر زرتشت برمبنای انچه معمول است، دو نیروی اهورایی و اهریمنی، دائم با هم در جنگ هستند و چون نیروی انها مساوی است، گاهی این پیروز میشود و گاهی آن. مثل شب و روز، تاریکی و ظلمت و سیاهی و سفیدی! که پشت سر هم میایند و میروند. براساس این فلسفه خسروانی، دنیای متضادی داریم که در جهت مخالف، و با نیروی مساوی کار میکنند. یعنی در امریکا، حزب حمهوریخواه و دموکرات، دویست سال است که با هم مبارزه میکنند، گاهی یکی پیروز میشود. اما در همین جا، فلسفه یکتا پرستی خود را نشان میدهد! و آن اینکه هردو نیروی مساوی ندارند. مثلا در امریکا از50بار انتخابات ریاست جمهوری، فقط 6باراندموکراتها موفق شدند. جمهوریخواهها همیشه جنگ طلب بوده، ولی دموکراتها به جنگ طلبی متهم بودند. در مبارزه نور و روشنایی هم باید گفت: تاریکی، نبود نور است! یعنی تاریکی قدرتی از خود ندارد، بلکه اگر نور نباشد تاریک میشود. مثل ماه و خورشید، که ماه نور خود را از خورشید میگیرد. در اسلام نیز، شیطان را خداوند خلق کرده، و براو سیطره دارد، ولی به او اجازه مخالفت داده! و تعهد کرده تا روز قیامت هم، مزاحم کارهای خلاف او نشود! طبیعتا اکنون قدرت واقعی در دنیا، در دست ایران است، آمریکا یا اروپا هم اگر مخالفتی میکنند، بخاطر گراهایی است که برخی مسئولین ایرانی، به آنها میدهند تا در انتخابات برنده شوند. تحریم بازی است، تا بودجه انتخابات توسط کاسبان تحریم تهیه شود. سه قطبی (تثلیث) مسیحیت یا چند قطبی، که برخی از سیاستمداران مطرح میکنند، همگی فقط زائیده ذهن است. یعنی برای مقابله با قدرت ایران، مخالفان داخلی انقلاب، قدرت را بین روسیه و چین و اروپا و غیره و حتی مالزی تقسیم میکنند! تا چیزی برای ایران باقی نماند. همین کار را کافران در مقابل خدا انجام میدهند: برای پول و شهرت و مقام و شهوت و غریزه، چنان قدرتی فرض میکنند، که جایی برای حکمروایی خداوند باقی نمیماند. پس: قدرت مطلق خداوند است، و بقیه قدرتها از او صادر شده، و در سلسله مراتب پایین وجودی قرار دارد، که عالم ناسوت است. و از عالم لاهوت پست تر است. برخلاف نظریه قیصر و کسرا که میگفتند: خداوند در آسمانها حکم روایی کند، و زمین را به آنها بسپارد. چنین دستوری آنهم از پایین به بالا نوشته نشده! بلکه عین شرک و کفر است. و خداوند حتی در زمین هم قدرت مطلق است: ایران با دست خالی، آمریکا را بیرون کرد. چون متکی به قدرت خدا بود.
بد نیست بدانیم: نشستی آبتعداد صفحات : 4